علی نازمعلی نازم، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

علی گوگولی

تابستان هم تموم شد

پسر کوچولوی خودم، روزهای گرم تابستان هم تند و تند گذشتن و تابستان نود و شش هم تمام شد، اتفاق مهمی که اواخر تابستون افتاد این بود که خونمون رو فروختیم و به خونه جدید اسباب کشی کردیم، اومدیم نزدیک خونه مامان جون اینا و باهم همسایه شدیم، از همون روز اول که خونه فروش رفت بهت توضیح داده بودم که قراره وسایلمون رو جمع و جور کنیم و بریم، تو هم همیشه تاکید میکردی مامان ماشینهای منم ببریم ها، یادمون میره، الهی قربون دل کوچیکت بشم که ماشینهات با ارزشترین چیزهای زندگیت هستن، آخر مرداد ماه خونه رو فروختیم و تا آخر شهریور فرصت داشتیم خونه جدید پیدا کنیم، دیگه کار هر روزمون شده بود اینکه تو رو بزارم خونه مامان جون اینا تا گرما اذیتت نکنه و خودمون بیوفتیم...
15 آذر 1396

مهد کودک رفتن پسرکوچولوم

بعد از اینکه از پوشک گرفتمت، دیدم صبحها تو خونه تنهایی حوصلت سر میره، گفتم یک امتحانی بکنم و ببرمت مهد کودک، یه مهد تازه ای باز شده بود به اسم دنیای کوچولوها، اوایل قشنگ خودت میرفتی و منم برمیگشتم خونه، از محیطش هم خوشت اومده بود ولی چند روز بعد که توی مهد پی پی ات گرفته بود خجالت کشیده بودی به مربیتون بگی و حسابی گریه کرده بودی، از فردای اونروز دیگه اصلا نرفتی و هر روز با گریه میبردمت و تا میرسیدیم در مهد زود زود میگفتی جیش دارم، خلاصه دیدم تمایل زیادی نشون ندادی منم تسلیم شدم ولی روزهایی که میرفتی حسابی بازی میکردی و بهت خوش میگذشت مخصوصا روزهایی که برنامه آب بازی داشتین   اینجا روز اولی که داشتیم میرفتیم ...
15 آذر 1396

پروژه پوشک

  یکی از سخت ترین پروژه هایی که فکرمو درگیر خودش کرده بود همین از پوشک گرفتنت بود، اونقدر تجربه ها و داستانهای مختلف تو همین زمینه از اطرافیانم شنیده بودم که ترجیح میدادم بهش فکر نکنم، اینکه بچه همه جا رو کثیف میکنه، فرشها میرن قالیشویی، همیشه شیلنگ باید تو خونه تون دم دست باشه، خیلی سخته و از این حرفها، بالخره بیست و سوم تیر ماه وقتی دقیقا سی ماهگیت رو تموم کرده بودی دل به دریا زدمو با توکل بر خدا از پوشک گرفتمت، البته حدود چهار پنج ماهی میشد که زود زود بهت یادآوری میکردم و موقع حمام رفتن بهت آموزش میدادم ، روزهای اول هر پنج دقیقه یکبار میبردمت دستشویی ولی از روز هشتم زمانش رو بیشتر کردم و هر یک ربع به یک ربع میبردمت و رف...
3 آذر 1396
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به علی گوگولی می باشد